ز هر خونِ دلی، سروی قد افراشت
به هر سروی، تذروی نغمه برداشت
به هر سروی، تذروی نغمه برداشت
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
دلا این یادگار خون سرو است
دلا این یادگار خون سرو است
باران بهانه است من نيز گاهی به آسمان نگاه میكنم دزدانه در چشم ستارگان نه به تمامی آنها تنها به آنها كه شبيه ترند به چشمان تو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر