مرداد ۰۸، ۱۳۸۷

آخ لعنت به خودم که هر چی می کشم از اوست. باز خودم خودمو Down کردم...
بگو آخه فضولی مگه سرک می کشی جاهایی که نباید بکشی، اینطوری میشه دیگه، یه چیزایی رو می بینی و می خونی که نباید...
ای بمیری تو...
لعنتی پس این جاده صاف کن چی شد، ها ؟؟؟؟!!!!
یه روزی یه زمانی یه جایی یکیو می بینی و خوشحالی که تو اون لحظه اون جا بودی ولی بعد که به عقب نگاه می کنی می گی ای بابا ای کاش تو اون روز تو اون زمان یه جای دیگه بودم. زندگی خیلی می چرخه، زندگی خیلی نامرده شایدم خیلی هیجان انگیزه، کلا هر چیزه هیجان انگیزی نامرده، چون قلبتو به تاپ تاپ میندازه چون غافلگیرت می کنه واسه همینه میگن فوتبال ورزش نامردیه، ولی زندگی خیلی دیگه نامرده بعضی وقتا بهت حال میده بعد همچین حالتو می گیره نامرد، انگار داره باهات حال می کنه، هزار جور مسیر زندگیت عوض میشه هی میری بالا هی میری پایین.. اه، اصن هیجان نخواستیم، یه جاده صاف بده بریم زودتر برسیم ته جاده بابا، به خدا حالمون بهم خورد از بس بالا-پایین شدیم، دل و رودمون از تو دماغمون زده بیرون.
دمت گرم بفرست بیان جاده رو صاف کنن. آره قربونت!!!

تصویر مبهم خاطره ششم و هفتم

- الو، دوست دارم ...
- الو؟
- خیلی دوست دارم، از همون موقع که دیدمت.
- ا، راس می گی؟ چرا زودتر نگفتی!!! حالا بعد چهار سال اینو میگی؟!!
- آخه، فک می کردم تو از من خوشت نمیاد.
- ای بابا، من ...

چند ماه بعد

- الو، ببین میشه دیگه بهم تلفن نکنی؟!!!
- چی؟؟؟ واسه چی؟ آخه چرا؟؟
- ما از هم دوریم و این منو اذیت می کنه ...
- خب خیلیا ازهم دورن دلیل نمیشه با هم حرف نزنن!! نمی دونم چی بگم والا. حالا که تو می خوای ...

مرداد ۰۶، ۱۳۸۷

به خوابهای پریشان کند خدای اسیرش
کسی که کرده اسیرم به خوابهای پریشان

تیر ۲۹، ۱۳۸۷

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

تیر ۲۴، ۱۳۸۷

شر و ور ترین جمله ای که شنیدین چی بوده؟؟
اصولا آدما شر و ور زیاد می گن ،در حقیقت رسالت اصلی شون اینه ،ولی بعضی حرفا دیگه خیلی .... ،مثه این جمله :
« به خاطر عشقت غرورت رو زير پا بگذار ولي به خاطر غرورت عشقت رو زير پا نگذار »
نمی دونم کدوم احمقی این حرفو زده چون که
عشق چیزی نیست که بشه بدستش آورد یا حتی بشه باهاش معامله کرد یا اینکه بخوای عشق از کسی گدایی کنی ،عشق خودش بوجود میاد و خوشبینانه ترین حالتش اینه که به نفرت تبدیل نشه ، اون موقع فقط با نگه داشتن غرورت ،می تونی کمتر ببازی.
ولی اگه بخوای غرورتو زیر پا بزاری به این امید که عشق و نگه داری ، مطمئن باش که خیلی می بازی ،
چون اون موقع دیگه
نه عشقی واست می مونه نه غروری...

تیر ۲۲، ۱۳۸۷

دختر بابا

احساسمو دوست داشتم
اینکه یه روزی یه دختر داشتمو می گم
باباها همیشه دخترشونو دوس دارن حتی اگه اذیتشون کنه
حتی اگه دیگه دوسشون نداشته باشه
حتی اگه یه روزی بره یه بابای دیگه واسه خودش پیدا کنه
چون دخترا معصومن یعنی کوچولوان
کوچولوها دوس داشتنی ان خوشگلن
باباها خوششون میاد وقتی دخترشون می پره بغلشون
کلا خوششون میاد ولی یه مشکلی هست
باباها هر روز پیر و پیرتر می شن
دخترا ولی بزرگتر و
دورتر و دورتر و دورتر
و عشق ، صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند ...
رخ بر افروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم...

تیر ۱۱، ۱۳۸۷

تصویر مبهم خاطره پنجم

تولد من و
تو و
حکیم عمر خیام و
میم مثل مادر و
پارک لاله و
بند کفشت.