می جنگم میگریم می خندم با تصویرهایت
در رویاهایم دیگر نیستی
در بلند پروازیهای چند سال دیگرم دیگر نیستی
در سر خوشیهای انتهای جوانیم دیگر نیستی
در میانسالی و در مردنم
هستی، ولی در خاطراتم
در تصویرهای مبهمی، به جا مانده از قبل
تو همون ماههایی که حتی به سال هم نرسید
پر رنگ و خوش رنگ بودی، آنقدر که فراموش نخواهی شد
زییباییت فراموش نخواهد شد
قول می دهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر