اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۷

شب رفت

شب رفت ماه رفت ستاره رفت اما سحر نرسید
تاریکی موندگار شد روز دگر نرسید
سالها ماهها ثانیه ها بی تو گذشتنو من
منتظر تو بودم و از تو خبر نرسید
مسافر شهر قصه می گفت یه روز میاد دوباره
قصه ما تموم شد و اون از سفر نرسید
گل کو باغ کو بهار کجاست اینجا همش کویره
دستای باغبون کجاست غنچه داره می میره
رود امید و آرزو رفت و رسید به مرداب
چشمه شالی خشکید دریای عشق شد سراب
شبای بی ستاره هر شب و هر شب دوباره
اومدنت دروغه
خورشید و چه بی فروغه

هیچ نظری موجود نیست: